بنوشان بر لبم آب حیاتی که تنها، تو مرا راه نجاتی رسان بر قلب من نور رخت را امید بنده در حی و مماتی جفا کاریم و بر کردار مذعن بپوشان عیب و علتها به تاجی چون تاج بندگی بر سر گذارم شود حال دلم نقل و نباتی شگوفا گردد این لبها به نامت ثنا گویم به هر علم و صفاتی تویی عالم به اسرار نهانی تو آن زیباترین نور حیاتی جلالت را قسم ای حی داور بجز درگاه تو نبود نجاتی 1399.10.24 10:53 "یسار" حیاتی منبع
درباره این سایت